برچسب : علوم اولين و آخرين پيش من است, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 629 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 14:30
ابن عباس گويد: روزى عمر بن خطاب به اميرالمؤمنين (با اعتراض ) گفت : گفت : اى ابا الحسن وقتى از تو سوالى مى كنند چرا شما در نظر دادن شتاب مى كنى ؟ (يعنى چرا با درنگ و تفكر پاسخ نمى دهى ) حضرت على عليه السلام در پاسخ او، دست خود را باز كرده فرمود: اين چند تاست ؟ عمر گفت : پنج تا، فرمود: چرا در نظر دادن عجله كردى ؟ عمر گفت : اين مساءله (جزيى ) بر من پوشيده نيست (يعنى نياز به درنگ ندارد) حضرت فرمود: من در امورى كه بر من پوشيده نيست پر شتاب ترم (38) (يعنى علوم در نزد من همچون اين مساله ساده است و نياز به درنگ و تفكر ندارد)!
آرى چگونه چنين نباشد در حاليكه علماى اسلام اعم از شيعه و اهل سنت روايت كرده اند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: ((انا مدينه العلم و على بابها)).
درست اين سخن گفت پيغمبر است منم شهر علم و عليم در است
برچسب : پاسخ كوبنده اميرالمؤمنين عليه السلام به عمر بن خطاب, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 380 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 14:27
برچسب : اميرالمؤمنين عليه السلام افشا مي كند, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 365 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 14:21
برچسب : انس به نفرين حضرت علي عليه السلام دچار شد, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 415 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 14:17
برچسب : اهميّت كمك به همسر, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 591 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 14:11
برچسب : جنگ و حماسه, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 474 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 14:08
برچسب : دفع شبهه, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 448 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 14:08
برچسب : مواردي كه اقامه گواه ممكن نبوده, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 545 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 13:54
برچسب : حكم بر خلاف ديگران, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 597 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 13:39
برچسب : تاديبات = مجازات ها, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 459 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 13:26
برچسب : اوّلين نماز در هفت سالگي, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 510 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 13:14
ابوحمزه ثمالى از عبدالرّحمن بن جلدب روایت كرد كه كمیل بن زیاد نَخَعى گفت:
على بن ابیطالب(علیهالسلام) دست مرا گرفت و به ناحیه جبّان برد. چون به صحرا رسید، نَفَسِ بلندى كشید و فرمود:
النّاسُ ثِلاثِةٌ، عالِمٌْرَبّانى، و مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبیلِ نَجاةٍ، وَ هَمَجٌ رَعاعٌ، لِكُلِّ ناعِقٍ اتْباعٌ یَمیلُونَ مَعَ كُلِّ رِیحٍ، لَمْ یَسْتَضیئُوا بِنُورِ العِلْمِ، وَ لَمَ یَلْجَوؤا اِلى رُكْنٍ وَثیقٍ.(1)
«اى كمیل: این دلها مانند ظرفهاست و بهترین آنها نگهدارندهترین آنهاست. اى كمیل، حفظ كن آنچه را كه مىگویم: مردم سه دسته اند:
عالم ربّانى، آموزندهاى كه بر راه نجات و رهایى است، و مگسان كوچك و ناتوان كه از هر آواز كنندهاى پیروى مىنمایند و با هر بادى مىروند. از نور دانش روشنایى نگرفتهاند و به پایهاى استوار پناه نبردهاند.»
یا كُمِیْلُ: اَلْعِلْمُ خَیْرُ الْمالِ.
اَلْعِلْمُ یَحْرِسُكَ، وَ اَنْتَ تَحْرُسُ الْمالَ وَ الْمالُ تَنْقُصُهُ النَّفَةُ، وَ الْعِلْمِ یَزْكُوا عَلَى الاْنْفاقِ.
یا كُمِیْلُ: مَعْرِفَةُ العِلْمِ دَیْنٌ یَدانُ بِهِ یَكْسِبُهُ الطّاعَةَ فِى حَیاتِهِ وَ جَمیلَ الاْحدُوثَةِ بَعْدَ وَفاتِهِ وَ مَنْفَعَةُ الْمالِ تَزُولُ بِزَوالِهِ. وَالْعِلْمُ حاكِمٌ وَالْمالُ مَحْكُومٌ عَلَیْهِ.
یا كُمِیْل: ماتَ خُزّانُ الْمالِ، وَ الْعُلَماءُ باقُونَ ما بَقِىَ الدَّهْرُ. اعْیانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ اَمْثالُهُم فى الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ.
منفعت مال با زوالش از میان مىرود. علم فرمانرواست و مغلوب .
اى كمیل، اندوزندگان دارایى از میان مىروند و حال آن كه دانشمندان باقى هستند تا زمانى كه روزگار پا برجاست. وجودهاى دانشمندان گم شده و صورتهاى آنها در دلها موجود است.»
یَنْقَدِحُ الشَّكُّ فى قَلْبِهِ بَاوَّلِ نْاعِقٍ مِنْ شُبْهَةٍ. اِلاّ لا ذا وَ لا ذاكَ. فَمَنْ هُوَ مَنْهُومٌ بِاللذَّاتِ، سَلِسُ الْقِیادِ اِلى الشَّهَواتِ وَ مُغْرَمٌ بِالْجَمْعِ وَ الادِّخارِ وَ لَیْسَ مِنْ دُعاةِ الدّینِ اقْرَبُ شَبَها بِهِ الانْعامُ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمُوتِ حامِلِیهِ.
آنگاه فرمود:
بلى مىیابم تیزهوش و زیركى را كه ابزار دین را براى كسب دنیا به كار مىبندد و با حجّتها و براهین خداوند بر دوستانش برترى مىجوید و با نعمتهاى پروردگار بر گناهان خود مىافزاید، و یا مىیابم فرمانبردارى را كه از اصحاب و حاملان دانش فرمان مىبرد ولى در پهلوانش بصیرتى به علم ندارد، با نخستین كسى كه به ندا در مىدهد شك و تردید در دل او زبانه مىكشد.
پس نه اهل امانت است و نه آن. یا كسى است كه آزمند لذتها و فرمانبردار شهوات است و یا كسى است كه به مال اندوزى شیفته مىباشد و از دعوت كنندگان به دین نیست و شبیهترین چیز به چهار پایان است، آرى دانش این چنین با مرگ صاحبانش از میان مىرود.»
آنگاه فرمود:
«پروردگارا، زمین تهى نمىماند از كسى كه حجّت و دین خدا را برپا دارد و آن كس یا آشكار و مشهور است و یا ترسان "بر اثر تبهكارى" و پنهان است .
تا این كه حجّتها و پیمان خداوند باطل نگردد. اینان چقدرند و كجایند.
آنان از لحاظ شماره اندكند و از جهت قدر و منزلت با عظمتند. پروردگار با آنها حجّتهاى خویش را حفظ مىكند تا این كه آنها این حجّتها را در مانندهاى خود بسپارد.
دانش و بصیرت با هم براى حقایق امور به آنها روى آورده. پس آنها روح الیقین را لمس كردهاند و آنچه را كه ناز پروردگار به نعمت دشوار مىدانند آسان شمردهاند و به آنچه كه از آن نادانها وحشت كردهاند، خوى گرفتهاند و با بدنهایى كه روحهاى آنها به جاى بسیار بلند آویخته است در دنیا زندگى مىكنند.
اى كمیل، اینان جانشینان پروردگار در روى زمین هستند و دعوت كنندگان به دین او مىباشند. آه، آه، بسیار اشتیاق به آنها و به دیدار آنها دارم.»
پینوشت:
1- نهج البلاغه، حكمت 147.
برچسب : علم بهتر است یا ثروت؟!, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 427 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 13:10
جمعیت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
- یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
علی(ع) در پاسخ گفت:
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
- اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟
علی فرمود:
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ایستاده بود نشست.
در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود:
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش مینشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
- یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند:
نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت علی در پاسخ به او فرمودند:
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم میخواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت:
همهمهای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را میپرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی و گاهی به تازهواردها دوخته میشد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
امام فرمودند:
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود:
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمیگفت. همه از پاسخهای امام شگفتزده شده بودند که… نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود:
علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود.
نگاههای متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را میکشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبهرو چشم دوخت. مردم که فکر نمیکردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاههای متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند، صدای امام را شنیدند که میگفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم.
منبع: کشکول بحرانی، ج1، ص27. به نقل از امام علیبنابیطالب، ص142.
برچسب : شاهکار پاسخ امیرالمونین علی(علیه السلام) به سوال علم بهتر است یا ثروت, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 450 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 13:01
مولى حسن كاشى از شعراى بزرگ و مداحان با اخلاص اهل بيت است كه جز در مدح آن بزرگوران شعر نگفت.
او پس از زيارت مرقد منور پيامبر و حج بيت الله به كشور عراق رفت، و درحالى كه به زيارت قبرمطهر اميرمؤمنان شتافت در برابر آن حضرت ايستاد و قصيدهاى كه ابتدايش اين است سرود:
اى ز بدو آفرينش پيشواى اهل دىن
وى زعزت مادح بازوى تو روح الامين
شبانه اميرالمؤمنين (ع) را در رؤيا زيارت كرد درحالى كه به او فرمود: كاشى تو از شهرهاى دور به سوى ما آمدهاى و دوحق از تو برعهده ماست يكى اين كه ميهمان مائى و دوم حق اشعارت، اكنون به شهر بصره عزيمت كن، درآنجا تاجرى است معروف به مسعود بن افلح، سلام مرا به او برسان و بگو: اميرالمؤمنين ميگويد: روزى كه اراده داشتى به سوى عمان سفركنى، عهدوپيمان بستى كه اگر كشتى حامل اجناس و اموال تجارتت به سلامت وارد ساحل شود هزار دينار در راه ما صرف كنى، از او هزار دينار بگير و در نيازهايت مصرف كن.
مولى حسن ميگويد: به بصره رفتم و او را پس از جستجو يافتم و حكايت خود را برايش گفتم، نزديك بود از خوشحالى بيهوش شود گفت به خدا سوگند جز اميرمؤمنان كسى ديگر از راز من آگاه نبود، هزار دينار را تسليم من كرد و به خاطر شكر اين موهبت خلعتى هم اضافه به من بخشيد و وليمهاى هم به فقراى بصره داد
برچسب : تذكر اميرالمؤمنين به مسعود بن افلح, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 438 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 12:54
مرحوم علامه طباطبایی از قول استاد برجسته خود «حاج میرزا علی آقا قاضی» داستان تکان دهنده ای را در زمینه سزای مخالفت با امامت علی (علیه السلام) را بیان می کند که ما در اینجا به گزیده ای از آن اشاره می کنیم: ایشان می فرماید: در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما مادری از دنیا رفت، به هنگام دفن آن مادر، دخترش درا ثر شدت علاقه ای که به مادر داشت فریاد می زد: «من از مادرم جدا نمی شوم» بازماندگان هرچه تلاش کردند تا او را آرام کنند، نتوانستند، سرانجام تصمیم بر آن شد که او نیز همراه مادرش در قبر بخوابد. اما روی قبر را نپوشاندند، بلکه تخته ای روی آن قرار دادند تا هرگاه بخواهد از آن بیرون آید. آن شب دختر کنار جنازه ی مادر در قبر خوابید، فردای آن شب به سراغ آن قبر آمدند تا از احوال آن دختر مطلع شوند، هنگامی که تخته را برداشتند، ناگهان دیدند تمام موهای سر او سفید شده است! از او سوأل کردند چرا این طور شده ای؟ در پاسخ گفت: آن شب درکنار جنازه ی مادر خوابیدم، ناگهان دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف من ایستادند، و یک شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول بازجویی از عقاید مادرم شدند مادر به آن سوألات پاسخ درست می داد. تا اینکه رسیدند به این پرسش که امام تو کیست؟ آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود، فرمود: «لَستُ لها بإمام» من امام او نیستم. آن مرد محترم امام علی (علیه السلام) بود.
در آن هنگام آن دو فرشته، چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه کشید، من در اثر وحشت و ترس زیاد، به این وضع که می بینید در آمدم...
برچسب : گرز آتشین بر سر مخالف امام علی (علیه السلام), نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 440 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 12:51
به گزارش مشرق، حضرت ابو جعفر امام محمّد، باقرالعلوم صلوات اللّه علیه حكایت می فرماید:
روزى امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام در بین جمعى از اصحاب حضور داشت ، یكى از افراد اظهار نمود :
یا امیرالمۆ منین ! اگر ممكن باشد كرامتى براى ما ظاهر گردان تا بیشتر نسبت به تو ایمان پیداكنیم ؟
امام علىّ علیه السلام فرمود: چنانچه جریانى عجیب را ظاهر نمایم و شما شاهد آن باشید كافر خواهید شد؛ و از ایمان خود برمى گردید و مرا متّهم به سحر و جادو مى كنید.
گفتند: ما عقیده وایمان راسخ داریم كه همه چیز، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ارث برده اى و هر كارى را كه بخواهى ، مى توانى انجام دهى .
حضرت فرمود: احادیث و علوم سنگین و مشكلِ ما اهل بیت ولایت را، هر فردى نمى تواند تحمّل كند بلكه افرادى باور مى كنند كه از هر جهت روح ایمان آن ها قوى و مستحكم باشد.
سپس اظهار نمود: چنانچه مایل باشید كه كرامتى را مشاهده كنید، هر وقت نماز عشاء را خواندیم همراه من حركت نمائید.
چون نماز عشاء را خواندند، حضرت امیر علیه السلام به همراه هفتاد نفر كه هر یك فكر مى كرد نسبت به دیگرى بهتر و برتر هست حركت نمود تا به بیابان كوفه رسیدند.
در این لحظه امام علىّ علیه السلام به آن ها فرمود: به آنچه مى خواهید نمى رسید مگر آن كه از شما عهد و میثاق بگیرم كه هر آنچه مشاهده كنید، شكّ و تردیدى در خود راه ندهید و ایمانتان را از دست ندهید و مرا متّهم به امور ناشایسته نگردانید. ضمنا، آنچه من انجام مى دهم و به شما ارائه مى نمایم ، همه علوم غیبى است كه از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ارث گرفته ام و آن حضرت مرا تعلیم فرموده است .
پس از آن كه حضرت از یكایك آن ها عهد و میثاق گرفت ، دستور داد تا روى خود را بر گردانند؛ و چون پشت خود را به حضرت كردند، حضرت دعائى را خواند.
هنگامى كه دعایش پایان یافت ، فرمود: اكنون روى خود را برگردانید و نگاه كنید.
همین كه چرخیدند و روى خود را به حضرت علىّ علیه السلام برگردانیدند، چشمشان افتاد به باغ هاى سبز و خرّمى كه نهرهاى آب در آن ها جارى بود؛ و ساختمان هاى با شكوهى در درون آن ها جلب توجّهشان كرد.
پس چون به سمتى دیگر نگاه كردند، شعله هاى وحشتناك آتش را دیدند، با دیدن چنین صحنه اى كه بهشت و جهنّم در اذهان و افكارشان یاد آور شد، همگى یك صدا گفتند: این سحر و جادوى عظیمى است ؛ و ایمان خود را از دست دادند و كافر شدند، مگر دو نفر كه همراه حضرت باقى ماندند و با یكدیگر به شهر كوفه مراجعت نمودند.
در بین راه ، حضرت به آن دو نفر فرمود: حجّت بر آن گروه به اتمام رسید و فرداى قیامت ، آنان مۆ اخذه و عقاب خواهند شد.
سپس در ادامه فرمایشاتش افزود: قسم به خداى سبحان !كه من ساحر نیستم ، این ها علوم الهى است كه از رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله آموخته ام .
و چون خواستند وارد مسجد كوفه شوند، حضرت دعائى را تلاوت نمود، وقتى داخل شدند، دیدند ریگ هاى حیات مسجد دُرّ و یاقوت گشته است .
آن گاه حضرت به آن ها فرمود: چه مى بینید؟
گفتند: دُرّ و یاقوت !
فرمود: راست گفتید، در همین لحظه یكى دیگر از آن دو نفر از ایمان خود دست برداشت و كافر شد و نفر آخر ثابت و استوار ماند.
همین كه چرخیدند و روى خود را به حضرت علىّ علیه السلام برگردانیدند، چشمشان افتاد به باغ هاى سبز و خرّمى كه نهرهاى آب در آن ها جارى بود؛ و ساختمان هاى با شكوهى در درون آن ها جلب توجّهشان كرد. پس چون به سمتى دیگر نگاه كردند، شعله هاى وحشتناك آتش را دیدند، با دیدن چنین صحنه اى كه بهشت و جهنّم در اذهان و افكارشان یاد آور شد
امام علىّ علیه السلام به او فرمود: مواظب باش كه اگر چیزى از آن ها را بردارى پشیمان مى گردى ؛ و اگر هم بر ندارى باز پشیمان مى شوى .
به هر حال او یكى از آن جواهرات را، به دور از چشم حضرت برداشت و در جیب خود نهاد، فرداى آن روز، نگاهى به آن كرد، دید دُرّى گرانبها و نایاب است .
هنگامى كه خدمت امام علىّ علیه السلام آمد اظهار داشت : من یكى از آن درّها را برداشته ام ، حضرت فرمود: چرا چنین كردى ؟
گفت : خواستم بدانم كه آیا واقعا این جواهرات حقیقت دارد یا باطل و واهى است .
حضرت فرمود: اگر آن را بر گردانى و سر جایش بگذارى خداوند رحمان عوض آن را در بهشت به تو عطا مى كند؛ وگرنه وارد آتش جهنّم خواهى شد.
امام باقر علیه السلام در ادامه فرمود: چون آن شخص ، دُرّ را سر جایش نهاد؛ تبدیل به ریگ شد.
و بعضى گفته اند: كه آن شخص میثم تمّار بود؛ و برخى دیگر او را عَمرو بن حمق خزاعى گفته اند.
برچسب : اگر کافر نمی شوید؛ ببینید , نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 497 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 12:48
يک چهارم از شب گذشته بود که اميرمومنان علي (ع) از مسجد کوفه بيرون آمد و به سوي منزل رهسپار گرديد. کميل بن زياد که از اصحاب خاص و مخلص آن حضرت بود، همراه آن حضرت حرکت ميکرد، در راه به در خانه ي مردي رسيدند، صداي قرآن را از خانه وي شنيدند.
او نيمه شب برخاسته بود و قرآن ميخواند، علي (ع) و کميل شنيدند او اين آيه را با صداي دلنشين و پرسوز ميخواند: امن هو قانت اناء الليل ساجدا و قائما يحذر الاخره و يرجو رحمه ربه...
(آيا کسي که در دل شب به اطاعت خدا و سجده و قيام به سر برد و از آخرت ترسان و به رحمت خدا اميدوار است، با کسي که با گناه و کفر زندگي ميکند يکسان ميباشد؟!» (سوره زمر/ آيه 9)
کميل در دل خود آهي کشيد. صداي دلنشين قرآن، آن هم در دل شب و از لبان يک انسان شب زنده دار، او را به نشاط آورد، ولي چيزي نگفت.
امام به کميل توجه کرد و فرمود: «صداي دلنشين اين شخص تو را نفريبد، اين قاري قرآن، از اهل جهنم است که به زودي راز اين مطلب را به تو خبر خواهم داد.»
کميل، در حيرت و تعجب فرورفت، از اين رو که امام (ع) از فکر و نيت او آگاه گشته و گواهي ميدهد که آن قاري قرآن از اهل دوزخ است!!
مدتي از اين جريان گذشت، تا اينکه ماجراي خوارج نهروان پيش آمد و آنها بر ضد علي (ع) اعلام جنگ کردند و در سرزمين نهروان، جنگ خونيني بين سپاه علي (ع) با سپاه خوارج درگرفت و همه ي خوارج جز 9 نفر فراري- کشته شدند.
کميل در جبهه همراه علي (ع) بود - علي (ع)، به کميل رو کرد و فرمود: با من بيا سپس هر دو نفر به اتفاق هم کنار کشته ها و سرهاي بريده که به زمين افتاده بود رفتند، علي (ع) سر شمشيرش را بر سر کشته ها مي نهاد، تا اينکه نوک شمشير را بر سر همان قاري قرآن نهاد و فرمود: اي کميل امن هو قانت آناء الليل... اين سر همان شخصي است که نيمه شب اين آيه قرآن را ميخواند و تو را مجذوب ساخته بود.
کميل امام را بوسيد و از آرزوي جاهلانه خود استغفار کرد.
(داستان های نهج البلاغه – محمد محمدی اشتهاردی ص 295 )
برچسب : عاقبت به خیری مهمه, باید ببینیم در کدام صف ایستاده ایم؟, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 442 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 12:40
ــ رسول خدا (ص) فرمودند: اگر تمام مردم دوستدار علی بن ابیطالب می شدند خدا جهنم را خلق نمی کرد.
روزی رسول خدا (ص) با عده ای از مسلمانان بیرون مسجد نشسته بودند در این هنگام چهار نفر سیاه پوست تابوتی را به سوی گورستان می بردند. پیامبر (ص) به آنان اشاره فرمودند: که جنازه را بیاورید، چون جنازه را آوردند، حضرت روی او را گشودند و فرمودند: ای علی این شخص ریاحی غلام سیاه پوست بنی نجار است.
حضرت علی (ع) فرمودند: هر وقت این غلام مرا می دید شاد می شد و می گفت: من تو را دوست دارم.
وقتی رسول خدا (ص) این سخن را شنیدند، برخاستند و دستور دادند جنازه را غسل دهند. سپس لباس خودشان را به عنوان کفن برتن مرده نمودند و برای تشییع جنازه وی به راه افتادند و در بین راه صدای عجیبی از آسمان بلند شد.
پیامبر (ص) فرمودند: این صدای نزول هفتاد هزار فرشته است که برای تشییع جنازه این غلام سیاه آمدند. سپس حضرت در قبر رفتند و صورت غلام را بر خاک نهادند و سنگ لحد را چیدند. وقتی کار دفن تمام شد، پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) فرمودند: یا علی نعمت های بهشتی که بر این غلام می رسد همه بخاطر محبت و دوست داشتن توست.
برچسب : پاداش محب حضرت علی (علیه السلام), نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 474 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 12:28
عبداللّه بن عبّاس حكايت كند:
در يكى از روزها مقدار سيصد دينار به عنوان هديه ، خدمت حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله داده شد و حضرت تمامى آن ها را به علىّ بن ابى طالب عليه السلام عطا نمود.
سپس ابن عبّاس افزود: امام علىّ عليه السلام اظهار داشت : من آن سيصد دينار را گرفته و خوشحال شدم و با خود گفتم : امشب مقدارى از آن ها را در راه خدا صدقه مى دهم تا خداوند قبول فرمايد؛ و چون نماز عشاء را پشت سر پيغمبر خدا به جماعت خواندم ، يك صد دينار آن ها را به زنى درمانده دادم .
چون صبح شد، مردم گفتند: ديشب علىّ بن ابى طالب صد دينار به فلان زن فاجره ؛ داده است .
با شنيدن اين سخن بسيار غمگين و ناراحت شدم و با خود عهد كردم كه جبران نمايم ، لذا هنگام شب بعد از نماز عشاء يك صد دينار ديگر از آن پول ها را به مرد رهگذرى دادم .
چون صبح شد، مردم گفتند: ديشب علىّ بن ابى طالب صد دينار به مردى دزد كمك كرده است ؛ و من خيلى ناراحت و افسرده خاطر گشتم و با خود گفتم : به خدا قسم ! امشب صد دينار باقى مانده را به كسى صدقه مى دهم كه مقبول خداوند قرار گيرد.
اين بار نيز هنگام شب ، پس از نماز عشاء به جماعت حضرت رسول صلوات اللّه عليه از مسجد خارج گشتم و صد دينار باقى مانده را به مردى رهگذر دادم .
وقتى كه صبح شد مردم گفتند: ديشب علىّ بن ابى طالب ، صد دينار به مرد ثروتمندى كمك كرده است .
بسيار غمگين شدم و نزد پيامبر خدا رفتم ؛ و جريان را براى حضرتش بازگو كردم .
حضرت رسول فرمود: اين جبرئيل عليه السلام است ؛ كه مى گويد: خداوند صدقات تو را پذيرفته است .
و مى گويد: آن صد دينارى را كه به آن زن فاجره دادى ؛ چون به منزل خود آمد، توبه كرد و آن صد دينار را سرمايه زندگى قرار داد و هم اكنون دنبال مردى است كه با او ازدواج نمايد.
و آن صد دينارى را كه به آن مرد دزد دادى ، او نيز وقتى به منزل آمد، از كارهاى زشت خود توبه كرد و آن پول ها را سرمايه اى براى كسب و تجارت خويش قرار داد.
و همچنين آن صد دينارى را كه به مرد ثروتمند دادى ؛ چندين سال بود كه زكات و خمس اموال خود را نمى داد، پس وقتى به منزلش آمد، با خود گفت : واى بر تو! اين علىّ بن ابى طالب است ، با اين كه مال و اموالى ندارد؛ اين چنين صدقه مى دهد و انفاق مى كند! ولى من بايد با اين همه ثروتى كه دارم از مستمندان دريغ مى دارم ، من بايد همانند علىّ بن ابى طالب به ديگران كمك نمايم و زكات و خمس اموال خود را بپردازم .
سپس فرمود: بنابراين ، كارهاى تو مقبول خداوند متعال قرار گرفته است و اين آيه شريفه :
(رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ عَنْ تَراضٍ ...)(24)، در شاءن و منزلت تو نازل گرديد.(25)
24-سوره نور: آيه 37.
25-مستدرك الوسائل : ج 7، ص 267، ح 16.
برچسب : سه كار مشكوك و مقبول, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 417 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 12:14
نرم افزار Super Email Spider نرم افزار قدرتمند برای جستجوی ایمیل با وارد کردن کلمات کلیدی می باشد. شما با این نرم افزار می توانید به راحتی ایمیل لیست هایی با بیش از میلیون ها ایمیل تهیه کنید.
ویژگی های کلیدی نرم افزار Super Email Spider:
- ظاهر حرفه ای ولی با کاربرد آسان
- یافتن پر سرعت آدرس ایمیل ها از وب
- یافتن ایمیل ها از بیش از ۲۲ موتور جستجو از جمله گوگل و یاهو
- قابلیت یافتن و خارج کردن بیش از ۳۰۰ ایمیل به صورت همزمان
- قابلیت فیلتر کردن نتایج جستجو و قابلیت یافتن ایمیل های یک آدرس؛ برای مثال شما می توانید با استفاده از این امکان ایمیل های مخصوص yahoo.com را پیدا کنید
- قابلیت یافتن ایمیل ها با وارد کردن کلمات کلیدی؛ برای مثال با واردن کردن کلمه iran، ایمیل هایی که در آن کلمه iran وجود دارد را برای شما پیدا می کند
- امکان ذخیره کردن آدرس ایمیل ها در یک فایل txt. که هر ایمیل در یک خط قرار می گیرد
- قابلیت تعیین صفحات برای تعیین اینکه این نرم افزار چند صفحه را در سایت هایی که جستجو می کند، بیابد
- توانایی جستجو کردن سایت هایی که از Frame های و Hidden Content (محتوای پنهان) استفاده می کنند
- بررسی فعال یا غیر فعال بودن یک آدرس به صورت خودکار و رد کردن آدرس های غیر فعال به صورت خودکار
- حذف کردن آدرس های مشابه وارد شده به صورت خودکار بدون اینکه آنها را دوباره بررسی کند
- حذف ایمیل های مشابه به صورت خودکار
- فیلتر کردن و جدا کردن ایمیل های مخصوص که از Wildcard هایی نظیر “@Spam” و غیره استفاده می کنند
- و …
دانلود Super Email Spider 2.99 (لینک مستقیم)
دانلود Super Email Spider 2.99 (غیر مستقیم)
برچسب : پیدا کردن لیست ایمیل سایت ها با Super Email Spider 2,99, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 746 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 ساعت: 1:23